یکی از کاربرا ازمون پرسیده:
“چرا جوری حرف میزنین که انگار مقدار کم خودارضایی خوبه و اوکیه؟ این موضوع مثل سیگاره؛ اول میگی یه ذره عیبی نداره، ولی هیچ تضمینی نیست که همون یه ذرهها به راحتی تبدیل به اعتیاد و مشکلات روحی و جسمی نشه… هیچ تضمینی!”
در جواب این سؤال باید بگیم که ما بر اساس تحقیقات پزشکی گفتیم مقدار کمش برای بدن مشکلی ایجاد نمیکنه و در شرایط خاص حتی ممکنه طبیعی به نظر برسه. این حرف رو خیلی از سایتهای معتبر پزشکی و علمی هم تأیید کردن. مثلاً منابعی مثل Healthline و Mayo Clinic اشاره میکنن که در حد متعادل، این عادت لزوماً آسیب جسمی مستقیم ایجاد نمیکنه.
اما مشکل اصلی اینه که انسان به کم قانع نیست. مغز ما وقتی چیزی رو تجربه میکنه که دوپامین آزاد میکنه (مثل همین موضوع)، به مرور بیشتر و بیشتر ازش میخواد. اینجاست که کنترل از دست آدم درمیره و کمکم تبدیل به یه اعتیاد میشه.
ما کاملاً اینو قبول داریم که:
- هیچ تضمینی وجود نداره که این “کم” همون “کم” بمونه.
- وقتی این عادت ادامه پیدا کنه، اثرات روانی، جسمی و اجتماعی خودش رو نشون میده.
بنابراین، حتی اگه تحقیقات بگن “کمش مشکلی نداره“، خودِ وابستگی و اعتیاد به این رفتار بزرگترین خطریه که باید ازش دوری کنیم. این یه موضوع جدیه و آدم باید مراقب باشه که وارد این چرخه نشه، چون در اومدن ازش خیلی سختتره.
بذار یه جور دیگه نگاه کنیم: این قضیه شبیه همون چیزی که گفتی، سیگار، یا حتی شیرینی خوردنه. شاید یه بار، دو بار، یا به مقدار خیلی کم مشکل خاصی درست نکنه، ولی مشکل اصلی اونجایی شروع میشه که کنترل از دست میره.
هیچ تضمینی نیست که آدم بتونه جلوی خودش رو بگیره. این یه قانونه که تو خیلی از عادتها صدق میکنه. از اون مهمتر، مغز ما خیلی حرفهایه تو اینکه عادتهای بد رو نُرمال جلوه بده. یعنی ممکنه اول بگی “عیب نداره، یه بار”، ولی بعدش میبینی که داری دلیل میتراشی واسه بار دوم و سوم.
یه نکته دیگه هم هست: خیلی از آدمها حتی نمیفهمن کِی از اون “یه ذره” رد میشن. یهو میفهمی شدی کسی که بدون این عادت نمیتونه روزش رو شروع کنه، تمرکز کنه یا حتی حس خوبی به خودش داشته باشه.
خلاصه، مشکل فقط خود “اون یه ذره” نیست، مشکل اینه که تو هیچ کنترلی رو آینده نداری، و وقتی چیزی وارد روال زندگی شد، بیرون کشیدنش سخت و گاهی غیرممکن میشه. به نظرم، برای همینه که باید حواسمون باشه اصلاً وارد این بازی نشیم، چون شرط برنده شدنش خیلی سنگینه و هزینهاش بیشتر از چیزی میشه که اولش فکر میکردی.
از دید پزشکی
خب اگه از دید تحقیقات پزشکی بخوایم بریم جلو، باید قبول کنیم که خیلی وقتها این تحقیقات بر اساس یه سری شرایط خاص و کلینگری انجام میشن. مثلاً ممکنه بگن: “اگه کسی گهگاهی این کارو بکنه و تو شرایط متعادل باشه، مشکلی ایجاد نمیکنه.” ولی یه سوال مهم این وسطه: آدمایی که واقعاً میتونن این کارو توی همون محدوده “گاهی اوقات” نگه دارن چند درصدن؟
واقعیت اینه که اکثر آدمها وقتی وارد این مسیر میشن، بیشتر درگیرش میشن، نه کمتر. یعنی شاید اولش این کارو به عنوان یه واکنش طبیعی بدن یا رفع استرس ببینن، ولی بعدش میبینن از یه سرگرمی ساده، تبدیل به یه پناهگاه شده. اونجاست که دیگه پای اعتیاد وسط میاد.
یه نکته مهمتر هم هست: تحقیقات پزشکی روی بدن انسان نگاه فیزیکی دارن، ولی روح و روان چی؟
- ممکنه بدن با “مقدار کم” مشکلی نداشته باشه، ولی اثراتش روی روان و عزت نفس چی؟
- اون حس وابستگی؟ یا اون عذاب وجدانی که بعدش سراغ آدم میاد؟ اینا دیگه توی تحقیقات “مشکل نداره” حساب نمیشن، ولی واسه زندگی واقعی ما خیلی مهمن.
درسته که میگن “اعتیادش خطرناکه”، ولی کی از اول میدونه که معتاد نمیشه؟ کسی که سیگار میکشه هم احتمالاً بار اولش فکر نمیکنه که بعداً کارش میکشه به یه پاکت در روز. واسه همین به نظرم این استدلال که “کمش مشکلی نداره”، تو دنیای واقعی چندان امن نیست. چون کسی که وارد این بازی میشه، همیشه یه قدم به سمت خطر نزدیکتر میشه.
عوارضش چجوری شروع میشه ؟
عوارض این عادت معمولاً خیلی یواش و نامحسوس شروع میشن، یعنی شاید اولش اصلاً نفهمی چی به چیه و حس کنی همهچیز اوکیه. اما کمکم، مثل یه موج آروم، اثراتش توی جنبههای مختلف زندگیت خودی نشون میدن. بذار چندتا از این عوارض رو برات دستهبندی کنم تا بهتر متوجه بشی:
1. افت انرژی و خستگی مزمن
- شاید اولش حس نکنی، ولی با تکرار این عادت، سطح انرژی کلی بدنت پایین میاد.
- مغز بعد هر بار انرژی زیادی مصرف میکنه، و این باعث میشه احساس خستگی، کلافگی و حتی بیحوصلگی مداوم پیدا کنی.
- یه چیزی که خودم تجربه کردم این بود که انگیزه برای کارای روزمره مثل درس خوندن یا حتی ورزش کردن کم میشه.
2. تمرکز و حافظه
- مغز بعد از مدتی وابسته میشه به اون حس و حال لحظهای، و این باعث میشه تمرکزت رو روی کارای مهم از دست بدی.
- حافظه هم کمکم ضعیف میشه. مثلاً ممکنه جزئیات رو فراموش کنی یا تو درس و کار به مشکل بخوری.
3. انزوا و کاهش ارتباطات اجتماعی
- اعتماد به نفس میاد پایین. چون یه جایی توی ناخودآگاهت، حس میکنی که کار درستی انجام نمیدی.
- این حس عذاب وجدان باعث میشه کمتر با آدما ارتباط بگیری یا حتی ازشون دور بشی.
- خود من یه مدت حس میکردم تو جمع دوستام چیزی برای گفتن ندارم یا میترسیدم اونا بفهمن که چه مشکلی دارم.
4. افسردگی و بیحوصلگی
- این چرخه به مرور به روانت ضربه میزنه. کمکم حس لذت بردن از چیزای دیگه توی زندگیت کمتر میشه.
- حتی ممکنه یه جایی به افسردگی برسی، چون دائم حس میکنی تو این عادت گیر کردی و نمیتونی ازش بیرون بیای.
5. وابستگی بیشتر و اعتیاد
- مغز دنبال دوپامین بیشتره. یعنی با گذشت زمان، دفعات و شدت این عادت بیشتر میشه.
- دیگه از حالت “گاهی اوقات” خارج میشه و تبدیل میشه به یه وابستگی روزانه یا حتی چندبار در روز.
6. اثرات جسمی: ضعف عضلات و مشکلات هورمونی
- شاید اولش چیزی متوجه نشی، ولی این عادت روی تعادل هورمونی بدنت تاثیر داره.
- ضعف عضلات، کاهش استقامت بدنی و حتی مشکلات پوستی یا ریزش مو ممکنه به مرور خودشون رو نشون بدن.
همه اینا آرومآروم میان سراغت. مثل اینه که اولش تو یه سرازیری کوچیک راه میری و فکر میکنی کنترلش رو داری، ولی یهدفعه میبینی که داری تندتر و تندتر میری و نمیتونی متوقفش کنی. نکته مهم اینه که هرچی بیشتر ادامه بدی، برگشت به حالت عادی سختتر میشه.
حالا که اینا رو گفتم، اگه تجربه خودتو بخوای اضافه کنی، بگو! شاید تجربه تو هم به درد بقیه بخوره.