تصمیم گرفتم ۳۰ روز خودمو امتحان کنم. نمیتونم بگم معتاد بودم، ولی تو این چند سال، خودارضایی شده بود کار هر روزم. میخواستم ببینم اگه جلوی خودمو بگیرم، زندگیم چه تغییری میکنه.
راستش هیچوقت از این کار خجالت نمیکشیدم، ولی بعدش همیشه انرژیم میومد پایین. یه چیز دیگه هم فهمیده بودم – وقتی حوصلم سر میرفت، ناخودآگاه میرفتم سراغ پورن، حتی اگه حسشم نداشتم. اینا برام زنگ خطر بود که باید یکم کمترش کنم.
واسه این چالش ۳۰ روزه، با خودم چنتا قانون گذاشتم: نه خودارضایی، نه فیلم پورن، نه هیچی که تحریکم کنه. میخواستم یه ماه کامل پاک باشم. میدونستم دو هفته اول خیلی سخته، ولی مصمم بودم که تحمل کنم.
علم پشت اعتیاد به خودارضایی
قبل از اینکه بخوایم یه عادتی رو ترک کنیم، خوبه که بدونیم از نظر علمی چطوری رو مغزمون تاثیر میذاره و چرا ممکنه برای بعضیا تبدیل به اعتیاد بشه. دانشمندا میگن وقتی خودارضایی میکنیم، یه مادهای به اسم دوپامین تو مغزمون آزاد میشه که باعث میشه حس خوبی بهمون دست بده. کم کم مغزمون این کارو با آرامش و حال خوب ربط میده.
با گذشت زمان، مغزمون به این حس عادت میکنه و برای اینکه همون حس خوب قبلی رو بگیریم، باید بیشتر و شدیدتر این کارو انجام بدیم. واسه همینه که بعضیا میرن سراغ تماشای پورنهای شدیدتر یا دفعات بیشتر. این کار مثل یه سیمکشی جدید تو مغزمونه و برای اینکه جلوش رو بگیریم، باید خیلی به خودمون فشار بیاریم.
وقتی که یه مدت کامل این کارو نمیکنیم، مغزمون فرصت پیدا میکنه به حالت عادی برگرده. اونوقت دوباره میتونیم از چیزای ساده زندگی لذت ببریم. این دلیل اصلی منه که میخوام این آزمایش رو روی خودم انجام بدم.
تنظیم قوانین و دستورالعمل ها
واسه خودم قانونای مشخص گذاشتم که بدونم تو این ۳۰ روز کی موفق میشم:
- خودارضایی به هیچ وجه نداریم
- دست به خودم نمیزنم که تحریک شم
- پورن و عکس و فیلم سکسی ممنوع
- حتی خودمو عمداً تحریک نمیکنم
تا وقتی که ۳۰ روز کامل این قانونا رو رعایت میکردم، یعنی موفق شدم. واسه اینکه کارم راحتتر بشه، این کارا رو هم کردم:
- همه برنامههای تحریککننده رو از گوشی و لپتاپم پاک کردم
- سعی کردم تو موقعیتهایی که عادت داشتم خودارضایی کنم، تنها نباشم
- برنامههای جدید واسه خودم چیدم که سرم شلوغ باشه و با دوستام بیشتر وقت بگذرونم
حالا که همه قانونا رو مشخص کرده بودم، آماده بودم ببینم چی پیش میاد.
هفته 1: مبارزه با وسوسه
هفته اول خیلی سخت گذشت. چون هر شب قبل خواب عادت داشتم خودارضایی کنم، موقع خواب نمیتونستم راحت آروم بگیرم و بخوابم. تو طول روز هم یهو تحریک میشدم و اذیت میشدم.
مقابله با کسالت
بزرگترین مشکلم بیحوصلگی بود. تازه فهمیدم که هر وقت حوصلم سر میرفت، میرفتم سراغ خودارضایی که سرگرم شم. حالا که این راه رو نداشتم، باید یاد میگرفتم چطوری وقتای بیکاریمو بگذرونم بدون اینکه وسوسه بشم.
چیزی که خیلی کمکم کرد این بود که از قبل یه سری کار آماده داشتم که بهشون علاقه داشتم. هر وقت حوصلم سر میرفت، به جای خودارضایی:
- کتاب میخوندم
- پازل حل میکردم
- میرفتم میدویدم
- آشپزی میکردم
- به دوستام زنگ میزدم
باید یاد میگرفتم چطوری بدون این عادت همیشگی، خودمو آروم کنم.
اجتناب از محرک ها
یه چیز دیگه که خیلی کمکم کرد موفق بشم، این بود که همه راههای تقلب رو بستم. نوتیفیکیشن همه برنامهها و سایتهایی که ممکن بود منو وسوسه کنن رو خاموش کردم.
وقتایی که شبها وسوسه میشدم:
- یا دوش آب سرد میگرفتم
- یا میرفتم شبونه میدویدم
اینجوری انرژیم رو یه جور دیگه تخلیه میکردم.
هفته 2: بهبود خلق و خو
هفته دوم که شد، یه سری تغییرات کوچیک ولی خوب تو حال و حوصله و رفتارم دیدم. چون تا اینجا خوب پیش اومده بودم، دیگه وسوسهها اونقدر ذهنمو درگیر نمیکرد.
دو تا تغییر مهم دیدم:
۱. اضطراب و استرسم کمتر شده بود:
- چون دیگه دوپامین مغزم بالا پایین نمیشد، هر روز آرومتر بودم
- انرژیم یکنواختتر شده بود
- شبا هم که دیگه خودارضایی نمیکردم، خواب بهتری داشتم
۲. حس گناه نداشتم دیگه:
دیگه مثل قبل عذاب وجدان نداشتم و آرومتر بودم
بعضی وقتا که حالم خیلی خوب میشد
فقط میذاشتم همون حس خوب بمونه
حتی وقتایی هم که حالم بد میشد
بهبود عزت نفس
یه تغییر مهم دیگه هم این بود که حس خیلی بهتری به خودم پیدا کردم، چون دیدم میتونم رو خودم کنترل داشته باشم. اینکه تونستم به قانونایی که واسه خودم گذاشته بودم پایبند بمونم، بهم ثابت کرد که وقتی یه هدفی دارم، میتونم تا تهش برم. همین باعث شد اعتماد به نفسم بره بالا.
غرور خاصی حس میکردم از اینکه میتونستم جلوی خواستههامو بگیرم و تسلیم نشم. دیگه مثل قبل نبود که احساساتم بهم دستور بدن، حالا خودم بودم که کنترل همه چیو داشتم.
هفته 3: افزایش انرژی و تمرکز
تو هفته سوم بود که بهترین فایدهها رو دیدم. چون دیگه خودارضایی وقتمو نمیگرفت، تونستم برم سراغ کارای هیجانانگیزی که مدتها ازشون غافل شده بودم.
دو تا تغییر خیلی مهم دیدم:
۱. ذهنم شفافتر شده بود:
- تمرکزم خیلی بهتر شده بود
- میتونستم تمرینای سخت رو بدون حواسپرتی انجام بدم
- حافظم قویتر شده بود
- تو مکالمهها بهتر میتونستم به حرف بقیه گوش کنم
- دیگه همه چیز رو به سکس ربط نمیدادم
۲. انگیزهام بیشتر شده بود:
- انرژی جنسیمو گذاشتم رو کارای مهمتر
- رفتم سراغ کارای عقبافتاده
- شروع کردم به یادگیری چیزای جدید
- یه لیست از کارای مورد علاقم نوشتم
این نظم و انضباط کم کم رفت تو بقیه جنبههای زندگیم:
- ورزش
- پول
- کارای مورد علاقم
فهمیدم وقتی تونستم تو این چالش موفق بشم، میتونم تو بقیه کارا هم موفق بشم. یاد گرفتم که اگه یه کم سختی بکشم، آخرش نتیجه خوبی میگیرم.
هفته چهارم: تقویت روابط
تو هفته آخر، تغییرات خیلی خوبی تو روابطم با بقیه دیدم. چون دیگه ذهنم درگیر مسائل جنسی نبود، میتونستم با آدمای مهم زندگیم بهتر ارتباط برقرار کنم.
حالا میتونستم واقعاً به حرفاشون گوش بدم و ازشون یاد بگیرم، به جای اینکه همه چیو به سکس ربط بدم. این باعث شد احساس نزدیکی بیشتری باهاشون پیدا کنم.
با دوستا و خانواده هم خیلی خوش میگذشت، چون دیگه فقط جسمم اونجا نبود و ذهنم یه جای دیگه. کاملاً تو جمع حضور داشتم و بقیه هم این تغییر رو حس میکردن.
تو رابطه عاشقانم هم، با اینکه رابطه جنسی کمتر شده بود، ولی صمیمیتمون بیشتر شد. بیشتر تلاش میکردم عشق و محبتمو نشون بدم. به جای اینکه فقط به خودم فکر کنم، راههای خلاقانهتری برای نشون دادن عشقم پیدا کردم. اینطوری من و شریک زندگیم از همیشه به هم نزدیکتر شدیم.
عواقب بعدی: آنچه یاد گرفتم
حالا که 30 روز من تموم شده، واقعا متعجب شدم که یه تغییر ساده چه قدر میتونه همه چیز رو تغییر بده. شکستن یه عادت روزمره و بیفکرانه، به قدری زمان و فضای ذهنی آزاد کرد که همه چیز از اخلاق کاری تا کیفیت روابطم بهتر شد.
چیزهای زیادی در مورد خودکنترلی و قدرت پیوند دادن تلاشهای کوچیک برای ایجاد اعتماد به نفس و انگیزه یاد گرفتم. در اینجا مهمترین درسهایی که از کنار گذاشتن خودارضایی آموختم آمده:
خودکنترلی و انضباط را توسعه داد
قبل از این آزمایش، نسبت به عادت خودارضایی خودم آگاهی و انضباط نداشتم. وقتی این کار رو انجام دادم، احساسات شتابزده و بیحوصلگی هدایت میکردن. گذروندن 30 روز فقط با ارادهام به من یاد داد که این نوسانات و زوال رو تحریک میکنه. در واقع همیشه در زمان حال قدرت داریم که اینا رو نادیده بگیریم.
این تجربه به من نشون داد که میتونم روی چیزهای مهمتری تمرکز کنم، به جای اینکه گرفتار افت و خیزهای دوپامینی و احساسات شتابزده باشم. با کنترل این عادت، فضا و انرژی ذهنیم برای انجام کارهای مهمتری آزاد شد.
از رفتارهای اجباری رها شدم
میفهمم. قبل از این آزمایش، از خودارضایی به عنوان یه نوع عصای عاطفی استفاده میکردم و به صورت عادتی انجامش میدادم، حتی اگه واقعاً هم برانگیخته نمیشدم. ترک این چرخه اجباری و بیمعنی باعث شد تا زمانی که واقعاً بخوام رابطه جنسی داشته باشم، دوباره کنترل اوضاع رو به دست بگیرم.
این تغییر به من اجازه داد تا روی چیزهای مهمتر تمرکز کنم و بجای اینکه گرفتار نوسانات دوپامینی و رفتارهای انعکاسی باشم، خودم رو کنترل کنم. در نتیجه، فضا و انرژی ذهنی برای انجام کارهای مهمتر در زندگیم آزاد شد.
خلاصه آزمایش
در خلاصه، چالش 30 روزه ترک خودارضایی به من اعتماد به نفس، بهرهوری، تمرکز، انگیزه، ارتباط، صمیمیت و رضایت بیشتری داد. این باعث شد مجبور بشم با نقاط ضعفم روبرو بشم و خودم رو ارتقا بدم، در عین حال شادی و معنای بیشتری رو هم تجربه کنم.
با توجه به این رشد شخصی بینظیری که داشتم، فکر میکنم همه باید حداقل برای یه ماه به صورت آزمایشی خودارضایی رو ترک کنن! چیزی برای از دست دادن ندارید و میتونید خودتون رو کنترل کنید.
آمارهای کلیدی
- من از خودارضایی تقریباً روزانه به 30 روز پرهیز کامل رسیدم
- میانگین دفعات خودارضایی من در طول چالش 100٪ کاهش یافت
- من حجم مطالعه معمولی خود را با برداشتن 4 کتاب جدید دو برابر کردم
امیدوارم اشتراکگذاری این نظرات بتواند الهام بخش شما یا عزیزان باشد . این چالش 30 روزه قطعا کار سختی بوده، اما مزایای زیادی هم داشته مثل بهبود اعتماد به نفس، تمرکز، انگیزه، ارتباطات و صمیمیت. حتما با این تجربه و درس هایی که از خودتون گرفتین، میتونین به دیگران هم کمک کنید تا به این سمت حرکت کنن. قدرت اراده رو به رخ بکشید و به همه نشون بدید!